مطالعه و بررسی تحولات و دگرگونیهای اجتماعی یکی از نیازهای بنیادین در هر جامعهای انگاشته میشود. گاه سرعت و شدت بروز تغییرات اجتماعی آن چنان زیاد است که به طور ملموس و آشکار برای همه مشاهده شدنی است؛ هرچند دلایل این تحول و دگرگونی نیازمند مطالعه و بررسی متخصصان فرهنگی خواهد بود.
رویدادهای چند هفته گذشته ایران توجه جدی به مطالعات فرهنگی و اجتماعی را پررنگ کرده و به دلیل ظهور گونهای از تغییرات در واکنش نسلی خاص از جامعه، رسانهها و تحلیلگران را به واکنش واداشته است.
به طورکلی اعتراض در هیچ جای دنیا مسئلهای نوپدید و عجیب برشمرده نمیشود.
اعتراض معمولا از سوی طبقه یا صنفی مشخص و باهدفی ویژه پیگیری میشود؛ هرچند گاهی از اعتراضات سوءاستفاده میشود و انگیزههای سیاسی و ضدملی پیدا میکند و با هدایت جریانهای معاند زمینهای برای آسیب رساندن به اصول و منافع ملی میشود؛ چنان که در اعتراضات اخیر پس از چند هفته، نقش آشکار بیگانگان و ترور رسانهای و دولتی ایشان کاملا به چشم میآید. ایران اسلامی تجربه چنین دشمنیهایی را به خوبی و راحتی پشت سر نهاده است، ولی درهرحال مطالعه و بررسی این رویدادها امری مهم و اساسی است.
یکی از نکات محسوس در تجمعات خیابانی اخیر حضور نسلی موسوم به دهه هشتادیها بود؛ نسلی که به طور طبیعی در آغاز فرایند تکامل، دانش اندوزی و شخصیت پذیری هستند. درصد بسیار اندک دهه هشتادیهای حاضر در تجمعات عدد شایان توجهی نیست، ولی درباره همین درصد محدود باید مطالعه شود تا در صورت نیاز در سیاست گذاری و برنامه ریزیهای فرهنگی اصلاحات بایسته صورت پذیرد.
بخشی از نسل دهه هشتادیها که متعلق به طبقه متوسط رو به بالا هستند، نسلی است که به دلایل گوناگون از لحاظ تربیت دچار دگردیسیهایی شده است.
مسئله شغل و رفاه در آینده، نظام آموزش و پرورش در ایران را به سمت اهمیت یافتن ورود به دانشگاه و قبولی در کنکور سوق داد، به گونهای که تمرکز به جای پرورش بر مسئله آموزش قرار گرفت.
از دیگر سو، مشغلههای اقتصادی خانواده و ایجاد تغییراتی در نقشهای درون خانواده، کوچک شدن خانواده ها، فاصله گرفتن ارتباطات میان خانوادگی و مسائلی ازاین دست موجب شد تا فرزندان نسلهای معاصر دچار نوعی تنهایی شوند. چنین فرزندانی از راهنمایی برخوردار نبوده اند و حتی به شکل نمادین ظرفیت تربیتی لازم را به دست نیاورده اند. تصور کنید نقشهای برجستهای مانند پدربزرگ و مادربزرگ و نوع ارتباطات درون خانوادگی ایشان همواره در شیوهای نمادین، ابزاری تربیتی به شمار میرفت که متأسفانه در زیست جدید حذف شده است.
گسترش فناوری و ابزارهای فناورانه به دلیل جذابیت و ویژگیهای اختصاصی خود، پیوندی جدی با این نسل برقرار کرد و به جزئی جدایی ناپذیر از زیست این نوجوانان بدل شد، به گونهای که میتوان مدعی شد این نسل دریافتهای خویش از جهان پیرامونش را نه از منابع معرفت بخش، بلکه از ابزارهای فناورانه وابسته به اینترنت دریافت میکند. حال آنکه بخش بزرگ فراوردههای قابل نشر در بستر ابزارهای فناورانه اینترنتی برآمده از فرهنگ و جهان بینی مادی و غربی بودند و نسبتی با هویت جامعه ما نداشتند.
قطع ارتباط انسانی و عاطفی به مرورزمان موجب ایجاد نوعی بی تفاوتی در این نسل شد و البته تنهایی را نیز در آن تقویت کرد. کتاب و کتاب خوانی در این نسل بسیار ضعیف شد و جایش را به سینما و بازیهای رایانهای داد. مجموع این مسائل موجب شد تا این نسل به جای دریافت معرفت و آگاهی، فقط و به شکل هدایت شده از سوی اربابان ابزار، اطلاعات دریافت کند. این اطلاعات به مرورزمان موجب شد مفهومی مانند منفعت به معنای فردی آن و نه حتی منفعت جمعی در ذهن ایشان جایگزین شود.
قدرت تعقل و تحلیل به مدد اینترنت از ایشان گرفته شد و به مرور دچار تعارضات ارزشی شدند. آشکار است که چنین نسلی با انبوهی از ارزشهای گوناگون روبه رو میشود، درحالی که در فضایی که زیسته مواردی مخالف این ارزشها را درک کرده است. حال چگونه با این تعارض ارزشی کنار خواهد آمد؟
اگر ساده بگوییم، بخش از این نسل که بیشتر به طبقه متوسط رو به بالا تعلق دارد، برآمده و تربیت شده جهان مجازی است و از جهان بینی متفاوتی برخوردار است. سلطه جهانی در همه این سالها کوشیده است که از نسلهای جدید ایران، نسلی بی آرمان و بدون باور تربیت کند، هرچند که در این مسیر موفق نخواهد بود.
بازنگری در فرایند عمل نظام آموزش وپرورش، تقویت بنیاد خانواده بر اساس سیاستهای ابلاغی رهبر معظم انقلاب، توجه به زیست فعال و فیزیکی نسل نوجوان، برنامه ریزی برای فضای مجازی و مواردی ازاین دست باید در اولویت سیاست گذاریهای کارگزاران قرار گیرند تا شاهد سرمایه اجتماعی قدرتمند برای مقابله با مشکلات باشیم.